راز گمشده کوپرنیک: نظریه کمیت پول

این یک سرمقاله نظر توسط Bitcoin Graffiti، یک توسعه دهنده نرم افزار و هنرمند گرافیتی است.

“این چیزهایی که اکنون می گویم ممکن است مبهم باشد، اما در جای مناسب خود روشن تر خواهد شد.”
– نیکولاس کوپرنیک
در تاریخنامههای تاریخ، نیکلاس کوپرنیک به عنوان ستارهشناس پیشگامی که منظره زمینمرکزی را سرنگون کرد و از مدل خورشیدمرکزی پرده برداشت و خورشید را در مرکز منظومه شمسی قرار داد، تجلیل میشود. با این حال، یک جنبه کمتر شناخته شده از نبوغ کوپرنیک وجود دارد که همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد: مشارکت عمیق او در تفکر پولی.
در حالی که دستاوردهای نجومی او نسل ها را مجذوب خود کرده است، بینش او در مورد ماهیت پول و اثرات آن بر اقتصاد تا حد زیادی نادیده گرفته شده است.
با نزدیک شدن به پایان دوران قرون وسطی، که با اختراعات دگرگون کننده ای مانند چاپخانه گوتنبرگ و نیروی مخرب باروت مشخص شد، کار پیشگامانه کوپرنیک نه تنها باورهای نجومی رایج بلکه مفاهیم پذیرفته شده پول را نیز به چالش کشید.
ظهور چاپخانه آغازگر دوره ای از انتشار بی سابقه دانش بود و به تدریج انحصار اطلاعات کلیسای کاتولیک را از بین برد. همزمان، پذیرش گسترده باروت، شوالیهها و زرههایشان را ناتوان کرد، که نشاندهنده زوال نظام فئودالی بود. در میان این پسزمینه تغییر، کوپرنیک بهعنوان یک رؤیایی ظاهر شد و محاسبات ریاضی او در نهایت ثابت کرد که زمین مرکز جهان نیست.
در حالی که ممکن است به اجداد زمینمرکزی خود نگاه کنیم و از نادانی فرضی آنها شگفت زده شویم، باید بپذیریم که اکثر ما خودمان کاملاً قادر به اثبات هلیومرکزی نیستیم. ما به طور کلی باور فعلی را می پذیریم. اگر این درست است، آیا نباید چیزهای واضحی وجود داشته باشد که امروز ممکن است از دست بدهیم؟ اگر مفروضات ما در مورد پول، رگ حیات اقتصادها، نیز ناقص باشد و مطالعه اقتصاد هنوز در مرحله نوزادی خود باشد، چه؟ شاید همانطور که کوپرنیک روایت نجومی غالب را در هم شکست، ما در آستانه یک انقلاب فکری هستیم که کاستی های باورهای پولی معاصر را آشکار می کند.
اینجاست که در میان این تأملات عمیق، تخصص پنهان کوپرنیک در مسائل پولی دوباره ظاهر می شود. بیآنکه خیلیها بدانند، این ذهن بینا نه تنها درک ما از آسمانها را متحول کرد، بلکه کمکهای ماندگاری به حوزه تفکر پولی کرد.

کوپرنیک دانشمند پولی
کوپرنیک در سال 1473 متولد شد، شهروند پروس (اکنون بخشی از لهستان امروزی) بود و بیشتر عمر خود را در فرومبورک گذراند، جایی که پس از درخواست پادشاه زیگیسموند اول، پلیمات در دربار سلطنتی به عنوان حسابدار و مشاور اصلاحات پولی استخدام شد. او به کاهش ارزش پول کشور نگاه کند.
اولین کمک مالی او تقویت نظریه ای بود که اکنون به عنوان قانون گرشام می شناسیم. قانون توضیح میدهد که وقتی دو ارز در گردش باشد و دولت نرخ ارز ثابتی را تعیین کند، پول بد، ارزآورتر را بیرون میکند. در چنین سناریویی، مبادله سکه بی ارزش و احتکار سکه سخت تر سودآور است. در سال 1526، یافته های او در کتابچه ای با عنوان «نسبت Monetae Cudendae» – «نسبت ضرب پولی» قرار گرفت. کوپرنیک رساله خود را به سبک هایکی آغاز کرد و بر ماهیت پنهانی تنزل پول تأکید کرد:
“اگرچه بلاهای بیشماری وجود دارد که به واسطه آنها پادشاهی ها، حکومت ها و جمهوری ها رو به زوال هستند، اما این چهار (به نظر من) قدرتمندترین هستند: اختلاف، مرگ و میر، بایر بودن زمین، و ارزانی پول. سه مورد آنقدر واضح است که هیچ کس نمی داند که چنین است، اما چهارمی، در مورد پول، مورد توجه عده کمی و فقط جدی ترین آنهاست، زیرا این اتفاق یکباره رخ نداده است، بلکه به تدریج و به نوعی مخفیانه اتفاق افتاده است. با عقل جمهوری ها را سرنگون کرد… بنابراین پول مانند معیار برخی برآوردهای رایج است، اما لازم است آنچه که باید معیار باشد همیشه محکم باشد و نظم را حفظ کند، در غیر این صورت لازم است. تا تشکیلات جمهوری را گیج کنند و از بسیاری جهات از خریداران و فروشندگان کلاهبرداری کنند، گویی که ذراع وزن خاصی ندارد.»
او با لحنی فشرده، برای تعمیر ارز، از بین بردن سکههای قدیمی و بازگرداندن سکههای نقره تماموزن به گردش، استدلال کرد. پروس به تازگی دچار یک جنگ و متعاقب آن افت پول شده بود. مقدار مس در سکه به هزینه فلز گرانبها افزایش یافت و در نهایت این پول را به سکه های رقت انگیز کاهش داد. از آنجایی که نرخ ارز ثابت وجود داشت، ذوب کردن سکه و استخراج نقره سودآورتر شد.
در پایان، واحد پول پروس بی ارزش شد و ساکنان آن قادر به تجارت در خارج از کشور نبودند زیرا هیچ کس پول درهم پیچیده را نمی پذیرفت. پول خوب از بین رفت. احتکار، ذوب و صادر شده – قانون گرشام به عنوان مثال. اگرچه این مکانیک قبلاً برای تمدن های دیگر شناخته شده بود، کوپرنیک اولین اروپایی بود که آن را به درستی نوشت. متأسفانه برای پروس، پادشاه به توصیه او توجه نکرد.
نظریه کمیت پول
موری روتبارد، اقتصاددان آمریکایی مکتب اتریشی، حتی ادعا کرد که چند ریاضیات لهستانی نسخه اولیه نظریه کمیت پول (QTM) را تئوریزه کرده است. روتبارد افکار کوپرنیک را در کتاب «اندیشه اقتصادی قبل از آدام اسمیت جلد. 1”:
“زنجیره علّی با تحقیر شروع شد، که مقدار عرضه پول را افزایش داد، که به نوبه خود قیمت ها را افزایش داد. عرضه پول عامل اصلی تعیین کننده قیمت ها است. ما در سستی خود متوجه نمی شویم که گرانی همه چیز نتیجه ارزانی پول. برای اینکه قیمت ها با توجه به شرایط پول افزایش و کاهش می یابد.”
در حالی که انسان معاصر هنوز از نظر پولی بی سواد است، کوپرنیوس، نیم هزاره پیش، قبلاً با ظرافت رابطه خطی بین عرضه پول و قیمت های بازار را تئوری کرد. به نوعی ما واحد حساب خود را در عرضه ثابت میدانیم و هرگز به این نتیجه نمیرسیم که قیمتهای بالاتر نتیجه کاهش ارزش ارز است. مانند پارادایم ژئوسنتریک، جدا شدن از این دیدگاه غوطه ور و کج دشوار است.

امروزه QTM به صورت کمی در فرمول فیشر تعریف شده است. در اینجا، عرضه پول (M) ضربدر سرعت متوسط (V)، برابر است با مجموع تمام معاملات در اقتصاد (q) ضربدر قیمت مربوطه آنها (p). با توجه به اینکه رفتار مخارج ثابت می ماند (V) و تولید کالاها و خدمات در سطح باقی می ماند، نتیجه می گیریم که افزایش عرضه پول به طور مستقیم با تمام قیمت ها در اقتصاد متفاوت است.
متعاقباً، بیایید برجسته کنیم که قیمت (p) بردار تمام قیمتهایی است که به صورت جداگانه به تورم واکنش نشان میدهند، اما به طور متوسط با عرضه پول به صورت خطی افزایش مییابند. به عنوان مثال، یک سرویس دیجیتال ممکن است در طول توسعه پولی از طریق کاهش قیمت فناوری کاهش یابد، در حالی که املاک و مستغلات کمیاب افزایش می یابد. این نکته ای است که مایکل سایلر، مدیر عامل MicroStrategy و بزرگترین دارنده بیت کوین شرکتی را از دست نداده است، همانطور که نشان داد. در یک توییت پاسخ داد خطاب به پل کروگمن کینزی در می 2021 در مورد انبساط پولی:
تورم یک بردار است. یک شاخص اسکالر میتواند با انتخاب آیتمهای خاصی تعصب داشته باشد. شاخص شما فرض میکند که انسانها به غذا، انرژی، یا مالکیت خانه نیاز ندارند، و نه تمایلی به داراییهایی مانند دارایی، سهام، اوراق قرضه یا کالا دارند. این واضح است. بیشتر تورم در دارایی ها بوده است.»
پایان یک عصر
کوپرنیک اساسا “De Revolutionibus Orbium Coelestium” را به پایان رساند. در سال 1532، اما تنها در سال 1543 تز هلیومرکزی خود را به دلیل ترس از تحقیر کلیسا در بستر مرگ منتشر کرد. بذر کاشته شده بود، اما این نظریه یک قرن بعد و پس از ورود شیشه جاسوسی مطرح شد. گالیله گالیله اولین پذیرنده تلسکوپ بود که اولین مشاهدات غیرعادی آسمانی را ایجاد کرد که تنها با پذیرش الگوی کوپرنیک قابل توضیح بود.
رد کردن در غیاب وسایلی که مدل فعلی را جعل می کنند آسان است. هلیومرکزی پیش از تلسکوپ صرفاً یک ایده انتزاعی باقی ماند. اما پس از آن، در مورد یافته های پولی کوپرنیک چطور؟ آیا ابزاری برای تبدیل این دیدگاه به واقعیت نداشتیم؟
با توجه به اینکه بیتکوین هنوز در روزهای اولیه خود است، به نظر میرسد که کوپرنیک هنوز از اقتصاددانان کینزی جلوتر است و میتواند به عنوان یک پیشرو بیتکوین در نظر گرفته شود. بیت کوین با عرضه ثابت 21 میلیون سکه، یک تلسکوپ دیجیتال برای هر کسی است که مایل است عمیقاً در ماشین اقتصادی نگاه کند. اکنون همه ما میتوانیم آنچه را که افراد چندساله گذشته میگفتند مشاهده کنیم – که اقتصاد سالم حول محور پول سالم میچرخد. و اگرچه ممکن است توسط انسان طراحی شده باشد، بیت کوین به عنوان مرکز طبیعی که همه ما در جستجوی آن بوده ایم، درخشان می درخشد. زیرا این زمان ممکن است آن مکان مناسبی باشد، جایی که قوانین ساده پولی دیگر مبهم باقی نمیمانند.
“اما در حال استراحت، در وسط همه چیز خورشید است.”
کوپرنیک، «د Revolutionibus Orbium Coelestium»
این یک پست مهمان توسط Bitcoin Graffiti است. نظرات بیان شده کاملاً متعلق به خود آنها است و لزوماً نظرات BTC Inc یا مجله Bitcoin را منعکس نمی کند.
دیدگاهتان را بنویسید